سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
 
قالب وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سایه ام را گم کردم میان محفله تان...

دستم آنسوی قبله اشاره دارد به جاده نَفَسِتان و من نفسم را بازدم می کنم ،نمی دانم بازدمِ واژه هایم به سوی شما شعله می آورد یا نه....

اما بازهم مایه های نسیم،نَفَسَم را گم می کنئ میان خاک هایی که بی هیچ چشم داشتی حکایت از شما می کند...

صحنه دود آور همراه با بوی عود،میان زمانتان پیچیده است.

از آن زمان که پا در سرزمین شما گذاشتم تاخیر قلبم را احساس کردم...

انگار دیگر سرنوشت خود را طور دیگری میبیند؛خلوتگاه دلم میان تو و خاک هایی که بوی تو را می دهد دَم گرفته است،یک وقت خاک وجودت را اعلام می کند و یک وقت نسیم و بادهای شدیدی که عنایت تو را نشانم می دهد...این خاک آغشته شده به پوست و گوشت و خون شما...

در کوی عنایتتان از تیغ های شدید باد که چادر خاکیم را به قلبم می چسباند،دلم رویت تو را میگیرد.و این هم نصیبی است که برای دلم چون قطره ای شبنم بیابانی شده...

از اینجا می روم با همان عنایت شما...

با همان غروبِ کانال کمیل که دیگر از امسال برای خاک عراق میشود و این آخرین دیدار بود....

با همان اروند و فکه...همان شلمچه و همان دو کوهه...

با همان سیم خاردارهایی که قلبم را مستاثر میکرد...هویزه و معراج الشهدا....

وااای بر پادگان کلهر که دیگر برایم دلی نگذاشت...وای بر فرزند شهید شرفی که دل زائران را با روضه پهلوی مادر به خون آغشته کرد...

هنوز دل سنگینم هوایتان را دارد،غریبانه آمدم و دلم را روی سیم خاردارهای کانال کمیل جا گذاشتم روی فانوس های سبز شلمچه،روی پلاک های آویزان هویزه  و روی نخل های بی سر فتح المبین...

می خواهم بگویم ،نگاهم بیشتر از همیشه اسیر سر مشقتان شد رفقای دلتنگی هایم...

اینجا دیگر نمی خواهم بمانم ، اگر هم ماندنی باشم جایم زیر همان خاکی است که روی ان خوابیدم و چشمانم را بستم و روحم را عازم کردم روی نگاه سبزتان...

درهای خیمه گاهتان را ببندید ، تا دلم نتواند از آن خارج شود،که اگر به اینجا بیاید....اگر به این شهر خراب شده بیاید...دیگر مقصودم آواره شدن روی خرابه های شام می شود....

درها را ببندید رفقا تا دلم در خیمه هایتان اسیر هوایتان شود....

درها را ببندید.

بغض نوشت:چه کسی می داند در دل پسر شهید شرفی چه میگذرد...چه کسی می داند این همان مسافر کربلایی است که در سایبری فعالیت دارد و دیگر فعالیت خود را به خاطر نفهمی بعضی از مقامات بالا قطع کرده اند...اینها همه دل شکستگی دارد...چه کسی می داند اینان همان ها هستند که اولین نفرها بودند که قدم برداشتند و سایبری را به نور افسر جوان جنگ نرم روشن کردند...چه کسی می داند این همان پسری است که کلاس اول دبستان وقتی گفتند بنویش بابا آب داد...تا یک هفته تب کرده بود....اینها درد دل است...بغض دل است....

 

عکس های سرزمین  آسمانیها را می توانید در ادامه مطلب مشاهده بفرمایید

به طرف گردان تخریب

 

 

به طرف گردان تخریب

 بدون عنوان

اروند رود

گردان تخریب

معراج الشهدا مکانی است که شهدا در آن نماز شب می خواندند...

فکه....

به طرف گردان تخریب

 

 

 

 

 

 


[ شنبه 90/12/27 ] [ 1:57 عصر ] [ بی واژه ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سرمایه محبت زهـــــــــراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 122989