تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
|
متن خبر را پیدا کردم ! فاجعه را بخوانید................. خبرگزاری دانشجو: سالاری: در یکی از نمایش های تئاتر فجر اعلام شد کاش بجای انرژی هسته ای قمارخانه تاسیس می کردیم/ نمایشنامه اهانت به ملیت ایران از دانشگاه سوره نمره 18 گرفت همان 3 داستان که گفتم اینها بود»»»»»
در یکی از نمایش ها بسیجی را به عنوان یک متجاوز به عنف نشان داده اند! من می خواهم سه تا قصه تعریف کنم؛ قصه اول این است که صحنه تاریک است و میبینیم یک خانم با تودهای از لباس دارد دیالوگ میگوید. آرام آرام از دیالوگها ما می فهمیم که این لباسها متعلق به یک متجاوز به عنف است و دیالوگ جلو میرود، جلو میرود تا آرامآرام وارد فضایی میشویم که میفهمیم صاحب لباسها عجب انسان پلیدی بوده است و بعد هم سالیان سال است که کشته شده . نور که میآید؛ از دیالوگهایی که در کنار این جمع با آمدن آدمهای دیگر چیده میشود؛ میفهمیم که اینها دارند درباره یک بسیجی صحبت میکنند این یکی از نمایشهایی است که که در جشنواره اجرا شد. نمایشنامه ای می گفت: دایر کردن قمارخانه از انرژی هسته بهتر است داستان دوم داستان یک انفجار در یک نیروگاه اتمی است؛ در حین انفجار عدهای لت و پار شدهاند. نیروهای امنیتی ریختهاند نگذارند کسی از آنجا بیرون برود؛ خبرنگارهایی که میخواهند خبر را مخابره کنند توسط نیروهای امنیتی خفه میشوند. میکردیم؛ فقط یک دیوانه میتواند دنبال انرژی هستهای باشد این یکی دیگر از کارهای جشنواره است که من خودم دیدم و در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد.
نمیتوانم بگویم اینها انتخابهای تصادفی است. در مملکتی که ما این همه برای انرژی هستهای بها پرداخت میکنیم،راهپیمایی میکنیم، تحریم میشویم؛ مردم تورم را تحمل میکنند تا کاری در جشنواره روی سن بیاید که بگویند فقط یک دیوانه میتواند از انرژی هستهای دفاع کند و اگر قمارخانه تاسیس کرده بودیم بهتر بود؟
در سمفونی انتظار بعثت و ظهور به تیرگی به تصویر کشیده شده سومین قصه من قصه یک سمفونی است به اسم سمفونی انتظار؛ سمفونی از قصه حضرت آدم شروع میشود،روایتی که از حضرت آدم میگوید روایت تورات و عهد عتیق است قصه جلو میآید تا رسول خدا به دنیا میآید؛ ناگهان تم سمفونی به شدت افت میکند میرود در سیاهی، در کبودی طراوت از آن گرفته میشود در حالی که وقتی عیسی به دنیا آمده بود رنگ و لاعاب سمفونی و جنس اجرا چیز دیگری است و طی این اجرا اتفاقات دیگری میافتد تا زمان ظهور حضرت ولی عصر.
فکر میکنی این تیرگی و خمودی و تاریکی که سازها همه دارند ناله میکنند الان برای ظهور رنگش عوض میشود؛ در حالی که قصه به ظهور که میرسد فاجعه بدتر میشود با خودت میگویی این چه سمفونی انتظار است اینجا ایران است یا در وین اورکس میبینیم.
بغض دل : واقعا چه باید گفت به این تیره دل ها؟؟؟
اشک دل: چشمانم جاریست روی لبانت که از خشکی ترک برداشته است.... [ سه شنبه 91/2/12 ] [ 2:52 عصر ] [ بی واژه ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |