تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
|
بسم الله الرحمن الرحیم تقویم را دیگر ورق نمی زنم,وقتی تقویم برایت سازی ندارد... تقویم را دیگر ورق نمی زنم وقتی برایم پری نمی گشاید برای پرواز کردن... وقتی تقویم روزهای با آه و ناله را ثبت نمی کند...تقویم برای چیست... وقتی تقویم برای دستانت رایحه ای ندارد ,وقتی آن تقویم دست به دست می چرخد و هر که دنبال برگه ای می گردد که نیست!تقویم برای چیست؟ وقتی لباس نو می پوشی و او نیست که ببیند تو را, لباس نو برای چیست؟ لباس کهنه می پوشم که کهنگی لباسم در مخفیگاه تمناها و گمشدگی ها پیدا نشود..وقتی این همه واژه تکرار میکنی,اما بازهم روزگار دلگیرت می کند...تکرار واژه برای چیست؟وقتی تکرار واژه به ژرفای وجود یک نگاه راضی شود ,اصلا واژه گفتن برای چیست... وقتی خم ابرویت روی قوس ابرها جاری نیست,روحت را به آسمان بسپاری بهتر است,وقتی خسته می شوی از جاپاهایی که روزگار برایت پهن کرده دیگر کفشی لازم نیست,روی همین زمین خاکی پا برهنه رفتن بهتر است و این ها نیز روزی به اتمام می رسد زیر پوست واژه هایت که شعله ور شده و تقویم دیگر آن روز تقویم نیست...آن روز دیگر منتظر یک صفحه تقویم نیستیم...آن روز تمام صفحات پر شده از روز آمدن..روزی که سایه ماه هر شب روی تقویم افتاده و دیگر لازم به شمارش روزها نیست.....
دل نوشت: خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
طرح:دوئل [ یکشنبه 91/1/6 ] [ 8:37 عصر ] [ بی واژه ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |