سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
 
قالب وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

رفتم جلو...با دقت نگاه کردم و تعجب کردم از اینکه آقای محترمی نشسته توی پارکینگ پروانه و داره کبریت میفروشه...

انواع و اقسام کبریت های قدیمی و قشنگ که برای 100 سال پیش هم بود...به قیمت های مختلف....اما باز هم برام عجیب بود که چرا داره کبریت میفروشه!

ازش سوال کردم: آقا شما واسه چی کبریت میفروشید.گفت:علاقه دارم , کبریت های قدیمی و جمع کنم

گفتم مردم هم میخرن؟ گفت : آره خیلی ها...چون اون ها رو یاد خاطراتشون میندازه....و یک جور وابستگی ایجاد میکنه....

از دونه ای 5/2 تا 5 تومن...

وقتی بیشتر با آقاهه آشنا شدم فهمیدم 2 تا کتاب هم چاپ کرده که تصویر های پرتره قدیمی و جمع کرده و اونها رو توی یک کتاب جمع کرده....

چند دقیقه بعد آقاهه کارتشو نشونم داد...گفت اسمم و توی گوگل بزنی میاد....

ازش سوال کردم کار اصلیتون اینه ؟ گفت: آره....

سالهات کارم اینه....وقتی میبینم با این کار آدما یاد خاطرات خوب یا بدشون می افتند چرا که نکنم؟

حرفی واسه گفتن ندارم. قضاوت با خود شما!

از اون روز دارم کبریت های خونمون و جمع میکنم تا یک شغل جدید باشه واسه خودم...شاید من هم یک روزی باعث شدم مردم یاد خاطراتشون بیفتند...

اما به عقیده من وابستگی حتی به یک کبریت هم خوب نیست !

آدم حتی میتونه با هوای شهر یاد خاطراتش بیفته....

بغض نوشت: هر روز که میگذرد هوای دلم را از یاد میبری....هوای شهر هر روز آلوده تر می شود....و تو بازهم آلزایمر گرفته ای....

 پی نوشت: پارکینگ پاساژ پروانه, جمعه ها باز است و محل فروش اجناس دست دوم و ایضا دست اول است...لذا باید بگویم محل کاسبی معتادین هم می باشد.بنده هم برای کاری رفته بودم سری بزنم که پشیمان شدم.


[ یکشنبه 91/3/28 ] [ 12:11 صبح ] [ بی واژه ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سرمایه محبت زهـــــــــراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 125711