سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
 
قالب وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

با شتاب میدویدند به طرف پارک....قد و نیم قد...با لباس های خوشگل و رنگارنگ...همشون اولین بار که وارد پارک میشدند میدویدند به طرف تاب سواری,...توی صف تاب می ایستادند تا نوبتشون  بشه....انقدر تاب میخوردند تا حرص نفر بعد و در بیارن...بعضی ها هم مامان یا باباشون تابشون میدن و واسشون شعر تاب تاب تاب بازی خدا منو نندازی رو میخونن....آخه با اون تاب بازیه, میرفتن به طرف آسمون...و تمام هیجان تاب بازی بچه ها برای همین بود...

نوبتشون که تموم میشد با غمگینی زیاد میومدن پایین....

میرفتن بطرف سرسره....اما سرسره فرقی داشت با تاب...اینکه از بالا میومدی به پایین...اونایی که مامان باباشون باهاشون بودند...مامان یا بابا پایین سرسر می ایستادند تا تشویق کنند فرزند گلشون رو...یا وقتی از سرسره پایین میان بگیرنش توی آغوش خودشون ....و چه هیجان قشنگی داره برای اون بچه....

ما فکر میکنیم این دنیای آدم بزرگ هاست فقط!دنیای ماهم مثل همین تاب و سرسره میمونه...وقتی با شتاب به طرف دنیامون میدویم...یک هست که ما رو هل میده تا ما با کمک اون بریم جلو...کم کم که آب و تابش دستمون اومد...و یاد گرفتیم چه جوری تاب بخوریم...از دور نگاهمون میکنه که یکدفعه اگر افتادیم بگیرمون توی بغلش.... که نریم توی آسمونا و بیفتیم و پامون بشکنه...آخ که چه قدر شیرینه آغوش خدای مهربونمون....

دفعه بعد سوار سرسره دنیا میشیم و با شتاب میایم پایین....یکی اون پایین وایستاده تا ما نیفتیم و ما رو توی آغوشش بگیره,مهربونتر از پدر مادر...این دفعه فرقش اینه که روی زمین مراقبمونه....

چقدر ما آدم ها از روی این سرسره ها میفتیم و همیشه آغوش خدای مهربون برامون بازه اما اصلا متوجه نیستیم و همیشه میگیم خدا توی آسموناست و فقط از اون بالا میشه دیدتش...

کاش آغوش خدا رو لمس کنیم و بفهمیم توی این دنیای بی ارزش و پر از دغدغه همیشه دستای عزیزش همیشه نزدیک ماست!فقط کافی اراده کنیم و نگاه کنیم به محبت هاش....

دلم میسوزه واسه اونایی که جلوی تاب یا پایین سرسره کسی نیست که مراقبشون باشه....بس که از خدا دور شدن و دیگه نمیبینن دستای مهربون و نجیبش رو....

و خوش به سعادته اونایی که سفره همیشه براشون بازه و....

پ.ن 1: ایام معنوی رجب بر شما عزیزان مبارک....التماس دعا به شدت!

پ.ن 2: این روزا اون آغوشه که میگفتم برای هممون بازه....اگر بارانی شدید دعایی به حال بیابان(بنده حقیر)کنید....


[ شنبه 91/3/6 ] [ 12:19 صبح ] [ بی واژه ] [ نظر ]

به نام خدا

الا ای کلبه کوچک من در تو خوشم

در همین خاک و خول و وسعت دریای توام

که شتر در بیابان از شلوغش گم شود باز....

من همیشه خوش تر از آنم که تو خواهی

لباسم.....گوشه ای گرد اتاقم...اوفتاده

کتابهای عزیزم ردیف در مرکزی غرق تماشا اوفتاده

و آنها منتظر در حسرت من...برای روزی از آن روزها که خواهم خواند آنها را....

امیدش بود که بگشایم در رحمت ز دستانم

که خاک این کمد و آن میزو تخت را هم بگیرم

ز پسماند اتاقم جارویی تازه بگیرم

من هنوز محصورم از اینکه اتاقم جمع باشد

تمیز و خوشگل معصوم باشد

همی می آیم از مکتب ز خانه..اتاقی همچو این انبار خانه

چقدر خوش هستم از اینکه اتاقم همی هر روز میریزم ز شانه

کتابهای عزیزم گاه گاهأ

برایم میکنند هر دم علاقه

که من خوانم برون هر دم کتابی

که تا گریه نیاید بر صحافه

دگر بتن کتابم گشته پاره

همین امروز فردا هست خانه

نکن بغضی کتاب من....عزیزم

الان در کنج این کلبه مریضم

در این بقچه کمی من ریزه ریزم...

روم وقت وقت امتحانات است عزیزم

در کنجه که باز است

حیا من زیاد است...

میچکد چک چک کنان الان

از این سقف و سوراخش که گشته پاره پاره

اتاق و کلبه ام گشته همی دریا

خلاصه هر چه دارم خیس و هم پاره...

منم در امتداد این خرابه و راهی که آمد در حصاره

میکنم قفل درا محکم

که مردم من الان با این هه ماتم

پی نوشت 1: حوصله ام سر رفته بود...از بیکاری نه...بعضی وقتا آدم انقدر کار داره نمدونه کدوم و انجام بده!و من از اون دسته ام که همرو بیخیال میشم میام یک پست میزارم...

پ ن2: شعر نبود...چون نه قافیه داره نه ردیف نه طرح....فقط یکم آهنگ داره...هر چی از دلم درآومد گفتم دیگه...به هر حال ببخشید!

پ ن 3:واقعا چند وقته اتاقم خیلی شلوغه...یعنی وقت جمع کردنشون رو ندارم!کسی هست بیاد کمکم؟

پ ن 4: عکس براش پیدا نکردم دیگه...

 


[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 4:5 عصر ] [ بی واژه ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

آنجا تو هستی و دل آشفته ات کنار سنگ مزاری....

اینجا منم بدون تو....سزاوار بلا....

آنجا تو بوی خوش بهار را گرفته ای....و من اینجا پاییز را به حسن یوسف ترجیح میدهم...

آنجا تو رفته ای به سجود و راز و نیاز...

اینجا منه بی نیاز و یک دل مضطر سوی نیاز....

اینجا دوباره منم...دل خوشیه دستان تو...آنجا دوباره تویی به نگاهم ای منتهی...

صدها صدا سوی من و تو در وزش است.... حالا منم طعمه خشک و لم یزرع سوی نیاز....

آبادیه دلم نزدیک میشود,از رایحه ی تو تبخیر میشوم...حلا بیا...بی وقفه بیا مولای ما...

اینجا شده تلاوت روح و خیزش صبح...آنجا چطور؟طلوع و غروبی مانده هنوز؟

اینجا بدون قدوم تو همه دل ها مرده است....اینجا شب و روزش همه با هم شود غروب!

بغض دل:فکر آمدنت را که میکنم...تمام تنم مور مور میشود...من کجا و دیدن روی ماه شما کجا آقا جان....


[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 12:21 عصر ] [ بی واژه ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم می نویسد...

دستم می نویسد...

دهانم می نویسد...

روزم می نویسد...

باران می نویسد...

مدادم می نویسد...

و دوباره عازم توام...

آمدهام از بازگشت سفر بندگیم....

گریه و غم را له کردم...و غم نابندگی را له تر از آن...

سوغات چه آورده باشم خوب است؟

چه شکــــری دارد....

خـــــــــــــــداونـــدم...نـــزدیکترم....

سپاس می گویم تورا....

با تعزیم...دوستت دارم...

بندگی تو باران می طلبد...

همان بارانی که همه آدم ها...

آن روز را در دل خود جشن میگیرند...

بی بهانه آن روز بهترین روزشان می شود...

روز بارانی آغاز بندگی من است.....

بغض دل: ای کاش من همه بودم....و با همه دهانها تو را صدا میزدم.....یا ارحم الراحمین...


[ جمعه 91/2/29 ] [ 3:49 عصر ] [ بی واژه ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

خانمه سبزی آش گرفته بود و وارد مترو شد...بوی گندیده  و بد سبزی واگن و عطر آگین کرده بود...

خانم نشست روی صندلی که کنارش دختری بود در حال کتاب خوندن...

حالا توی اون اوضای وخیم همه دماغاشونو گرفته بودن و از بوی سبزی گندیده داشتن خفه میشدن...

دختره توی حاله خودش بود که خانم گردنش و تا دمه کتاب دختره آورد که همراه دختر کتاب بخونه...

همچین با دقت میخوند و لب خونی میکرد.....

دختره داشت میزد صفحه بعد...که خانمه گفت:"ببخشید من هنوز این خطم...نزنید صفحه بعد تا بخونم..."

دخترک لبخندی زد و منتظر شد تا خانوم کتابشو بخونه...

منم روده بر شدم از دست این خانومه...

اینم فرهنگ کتابخوانی در مجامع عمومی....


[ سه شنبه 91/2/26 ] [ 12:21 صبح ] [ بی واژه ] [ نظر ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سرمایه محبت زهـــــــــراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 123272