ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
زيباي زيباي زيبا.... التماس دعا لطفا نگو محتاجم دعام کن ديگه!!
پاسخ

روي چشم آبجي
معبود من چنان عشق و ايمان به من عطا فرما كه اگر صدها بار تكه تكه ام كنند و باز زتده شوم و يازير سخت ترين شكنجه ها قرار گيرم دست از تو و اسلام عزيز و رهبر گرامي خودبرندارم.
(شهيد دانش آموز حسينعلي بندپي)
گرامي به روزيم
پاسخ

زيبا بود..

تب کرده ام دوباره امشب ,دستان من خالي ست


حيف دستي شکسته و جاني نمانده به بازويت

:((

سلام...
به دلم نشست....
پاسخ

ممنون از شعر بسيار زيبايتان


سلام...چه حزن قشنگي داشت..عاليييييييي بود...

ما را هم دعا کنيد:(

پاسخ

سلام...ممنونمحتاجيم...
بيا آرام جانم مرحمي بر اين دل هاي خسته و غمگين باش .
اللهم عجل لوليک الفرج
پاسخ

بيا آرام جانم....
+ جوونه 

مسمار که رفت. مادر که افتاد. در که شکست. ناله که آسمان رفت. محسن که افتاد. غلاف که شکست. رعد و برق که زد.

گوشواره که افتاد. چادر که خاکي شد. ريسمان که گره خورد. خورشيد که رفت. آسمان که تاريک شد. ماه که گرفت. ستاره ها که ترسيدند…

خودش را به مسجد رساند. وقتي رسيد، فاتح خيبر بيرون مي آمد و سرش پايين بود. نه شکوه اي، نه گلايه اي، نه مسمار و نه فدکي، نه بازو و نه پهلو و نه گوشواره و نه حرفي از سيلي. لب گشود:

«رُوحِى، لِرُوحِکَ الفَداء و نَفسِى لِنَفسِکَ الوَقاء يا اباالحسن! إن کُنتَ فِى خَيرٍ کُنتُ مَعکَ و إن کُنتَ فِى شَرٍّ کَنتُ مَعکَ».

«على جان، جانم فداى جان تو، و جان و روح من سپر بلاهاى جان تو، يا اباالحسن


خوب بود يعني عالي بود
روز باروني
چشم باروني
پهلوي خوني

واااااااااااااااااي مادرم
پاسخ

ممنون دوست جونم از متن بسيار خوبتون...فدات شم من...ايشالله باهم ميريم كربلا...!