تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
|
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب کشیده ام به نامت صفوف را قاری بخوان نقاره ها زده اند این طابوس را شاعر زند به دل مستم این حروف خورشید چاره ای ندارد جز طلوع این واژه ها تمام نمی شود بعد از غروب تسبیح و شعر و واژه و باز هم طلوع جان میکنم ز دل شب هر دم بیا وز گریه های آسمان دمیده ام زهرا بیا فانوس من بیا و امشب طلوع کن لبیک کنان با ذکر لبت یک سجود کن
دل نوشت: هربار که تسبیح را برمیدارم وذکر میگویم... به یاد پرسش های بی پاسخی می افتم که از تو دارم! [ شنبه 91/2/23 ] [ 5:19 عصر ] [ بی واژه ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |