• وبلاگ : تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
  • يادداشت : خانـم بـــوق
  • نظرات : 6 خصوصي ، 30 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام همسنگر....
    درد شما را خوب ميفهمم....
    اين که تازه خوب است....
    گاهي با کساني طرف ميشوي و مجبوري عمري باهاشان زندگي کني که رفتارشان و عقايدشان اصلا شبيه ظاهرشان نيست.
    طرف چادري است و رو کيپ ميگيرد...در مجالس عزا و جشن ائمه (ع) شرکت ميکند....در منزل خوش در سال چندين بار برنامه ميگيرد اما....
    وقتي به مادر شهيدي ميرسد....وقتي به کساني از تبار ما ميرسد دهنش باز ميشود و چه ها که نميگويد...
    و بعداز اينهمه حرف و فحش و متلک و بدو بيراه به تو واعتقاداتت تو فقط محکوم به سکوت کردني....چرا که ما قرار است با هم زندگي کنيم و عمري چشم در چشم هم شويم....قرار نيست حرمت ها بشکند...
    واين براي من هميشه سوال بوده است....
    چرا پاسبان حرمت ها فقط ما بايد باشيم!؟!؟!؟!
    خلاصه اينکه همين است....از خدا صبر بخواهيد....
    خدا اجرتان دهد....

    از حضورتان در باران فيروزه اي ممنونم....
    لطفا در طر ختم قرآن که براي تعجيل در فرج آقا امام زمان عج و رهايي مسلمانان ميانمار هست شرکت کنيد.
    آدرسش:


    شهادت نصيبتان
    ياعلي
    پاسخ

    طاعتتون قبول -ممنون از حضوررتون ...خدا به شما هم صبر دهد...چشم سر ميزنيم